جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ 22 November 2024
دوشنبه ۰۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۱
کد خبر: ۶۱۱۲۵
تحلیل اکونومیست:

ایران خواهان تنش‌زدایی با همسایگان است؛ نه امریکا

ایران خواهان تنش‌زدایی با همسایگان است؛ نه امریکا
اگر قوی‌ترین شریک شما غیرقابل اعتماد باشد و بزرگ‌ترین دشمن‌تان، تهدیدکننده... کاملاً طبیعی است که رویکردتان محتاط و محافظتی باشد. سعودی‌ها به جای تحریک ایران، به دنبال راه‌هایی برای آرام‌سازی این کشورند... مغازه‌داری را فرض بگیرید که برای حفاظت از داروندارش به رئیس اوباش محلی باج می‌دهد. همچنین که آنها به دنبال جذب چین به ایفای نقشی دیپلماتیک‌تر هستند. اگر ایران به پیشبرد برنامه هسته‌ای خویش ادامه دهد، سعودیان امید دارند که بتوانند چین را متقاعد کنند که از نفوذ اقتصادی خویش برای کمک به مهار این حکومت استفاده کند...
نویسنده :
مونس نظری

اکونومیست در مطلبی نوشت: حکومت ایران برای بسیاری از کشورها مصداق خطرات بی‌شمار بوده است. این کشور صدها پهپاد کامیکازه را برای بمباران اهداف غیرنظامی در اوکراین به روسیه عرضه کرده و مطابق گمانه‌زنی‌ها حالا در حال ساخت کارخانه‌ای در روسیه جهت تدارک پهپادهای بیشتر است. در اوایل ماه مارس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی فاش کرد که آثاری از اورانیوم را در تأسیسات ایران یافته است؛ شواهد مجسمی که برای کاربرد غیرنظامی بیش از اندازه خالص بودند و آنقدری تصفیه‌شده بودند که بتوان به بمب هسته‌ای تبدیل‌شان کرد. ناآرامی‌های داخلی این کشور نیز دلیل دیگر بر ظن کشورهای دیگر به این دولت است. ایران در این هفته، در سواحل جنوبی خویش، تمرینات دریایی مشترکی را با روسیه و چین انجام داده است.

 

اما در عین‌حال هفته‌های اخیر شاهد بزرگ‌ترین کاهش تنش‌ها در روابط میان ایران و رقبای ژئوپلتیکی‌شان در خاورمیانه بوده است. دولت این کشور در دهم مارس قراردادی را با میانجی‌گری چین به امضا رساند؛ قراردادی که به موجب آن روابط دیپلماتیک کشور ایران با عربستان‌سعودی، پس از وقفه‌ای هفت‌ساله از سر گرفته می‌شد. حالا دولت عربستان‌سعودی از ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور این کشور دعوت کرده است که از حیطه پادشاهی‌شان بازدید به عمل آورند... کاری که تنها یکی از رؤسای جمهور سابق این کشور آن را محقق ساخته بود. از سوی دیگر، سوریه، از نزدیک‌ترین متحدان ایران نیز به کار اصلاح روابطش با همسایگان خویش برآمده است. بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، این هفته از امارات متحده عربی بازدید به عمل آورد.

 

این دوگانه غریبِ «نرمش» از یک‌سو و «جنگ‌طلبی» از سوی دیگر، سؤالات بی‌شماری پدید می‌آورد. یک اینکه آیا ایران برگ تازه‌ای رو خواهد کرد؟ دیگر اینکه دلیل ناسازگاری آشکار این کشور چیست؟ و در نهایت رفتار گیج‌کننده ایران چه تأثیری بر منطقه و جهان خواهد داشت؟

 

چیزی بیش از دو سال از زمانی که جو بایدن رئیس‌جمهور امریکا شد می‌گذرد... او در آغاز امیدهای زیادی برای کاهش دشمنی درازمدت ایالات‌متحده با ایران داشت. سلف او، دونالد ترامپ، در سال ۲۰۱۵ از توافق خارج شده و به اعمال دوباره تحریم‌ها به این کشور پرداخت. بایدن با خودش حساب کرده بود که ایران با اقتصاد چرخشی خود و با بازگشت به توافق هسته‌ای می‌تواند از فرصت فرار از برخی تحریم‌ها استفاده کرده و جان در بَرَد.

 

امیدهای بایدن نقش بر آب شد. مذاکرات فرساینده و مدام وین نیز هیچ دستاوردی نداشت. رهبر ایران نیز حالا به نظر می‌رسد صبر خود را از دست داده است. از سوی دیگر نیز با اکتشافات آژانس هسته‌ای به نظر می‌آید که این کشور در حال سرعت‌بخشیدن به فعالیت‌های هسته‌ای خویش است.

 

اما از دیگرسو، اقدامات مسالمت‌آمیز ایران در قبال دشمن دیرینه خویش، یعنی عربستان‌سعودی، حالا گویای آن است که یحتمل درهای این کشور هنوز به روی برخی دشمنان باز است. نکته اینکه روابط ایران با عربستان‌سعودی، اگر بدتر از رابطه‌اش با امریکا نبوده باشد، بهتر نبوده. ایران و عربستان در جنگ‌های داخلی درازمدت در یمن و سوریه و نیز در تعارضات دیگر، جانب‌دار طرف‌های متضاد بوده‌اند. ایران از طریق حوثی‌ها (همان جناح که ایران در جنگ یمن حامی‌اش بود) سلسله‌اقدامات تحقیرآمیزی را به سعودیان تحمیل نمود. مثلاً همین سال پیش، وقتی که حوثی‌ها، تنها چند روز پیش از مسابقه فرمول ۱ در جده، دومین‌شهر عربستان‌سعودی، موشک‌ها و پهپادهاشان را به سوی انبار نفتی در جده شلیک نمودند. این میان عربستان نیز در حال لابی‌کردن با بایدن بود، تا اطمینان یابد که هرگونه توافق امریکا با کشور ایران، عاری از کوچک‌ترین نرمی و ملایمت باشد.

 

پل‌زدن بر خلیج‌فارس

 

حالا به طور ناگهانی مقامات امریکایی و عربستان‌سعودی دریافته‌اند که ایران علاوه بر بازگرداندن روابط دیپلماتیکش با عربستان، موافقت کرده است که ارسال تسلیحات به حوثی‌ها را نیز کاهش دهد. از جانب عربستان‌سعودی، محمد الجدان، وزیر دارایی این کشور، چشم‌انداز رشد سرمایه‌گذاری عربستان‌سعودی را در صورت برقراری توافق میان این دو کشور، «بسیار سریع» پیش‌بینی کرده است.

 

 

شاید در حال‌حاضر این صحبت‌ها پوچ باشند؛ اما به نظر می‌رسد که گرم‌شدن روابط از هر دو سو منطق اقتصادی دارد. سعودی‌ها امید بسته‌اند که بشود چین را متقاعد کرد که از نفوذ اقتصادی‌اش برای مهار حکومت ایران استفاده کند. با این حال، در صورت عدم همکاری چین، یا شکست او در انجام این مأموریت، سیاستگذاران سعودی مطلقاً چین را جایگزینی برای امریکا نمی‌دانند. کسی انتظار ندارد که در صورت تهدید خلیج‌فارس، ارتش آزادی‌بخش خلق، قدمی برای بهبود شرایط بردارد. عربستان‌سعودی برای جذب سرمایه جهت تنوع‌بخشیدن به اقتصادِ غیرنفتی، به ثبات نیاز دارد. و این در حالی‌ست که اقتصاد ایران دارد نفس‌های آخر خویش را می‌کشد. در فوریه ارزش ریال به پایین‌ترین سطح تاریخی خود رسید؛ یعنی ۵۵ درصد ضعیف‌تر از سال پیش از آن، و ۹۴ درصد نازل‌تر از ارزشی که یک‌دهه قبل از آن داشت (نمودار را ببینید). تورم در سال گذشته حدوداً ۵۰ درصد بوده است؛ موضوعی که باید آن را تا حدودی مدیون ضعف ریال دانست.

 

پس از عقد قرارداد با عربستان‌سعودی، ریال در برابر دلار، افزایشی حدوداً ۱۴ درصدی داشت (که البته در فاصله‌ای کوتاه، مقداری از این سود را از دست داد). مهدی قدسی، اقتصاددان ایرانی در مؤسسه مطالعات اقتصادی بین‌المللی وین می‌گوید: «هر نوع معاهده‌ای که بتواند ثبات را برای سیاست داخلی و نیز اقتصاد داخلی کشورها به ارمغان آورد، مورد استقبال قرار می‌گیرد.»

 

اما به نظر نمی‌رسد که منطقی مشابه در مورد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، همان پیمان که امریکا قصد احیایش را دارد، صدق کند. برجام، ایران را از انباشت بیش از ۲۰۲ کیلوگرم اورانیوم با حداکثر خلوص ۳.۷۶ درصدی منع می‌کرد. و در مقابل، غرب و سازمان‌ملل، تحریم‌های اقتصادی علیه این کشور را کاهش داده بودند. از زمان خروج ترامپ، این پیشنهاد یک‌بار دیگر به میز مذاکرات بازگشته است. اما در حالی که تنش‌زدایی با عربستان‌سعودی، شامل امتیازاتی حاشیه‌ای می‌شود، لغو برنامه هسته‌ای این کشور، ظاهراً برای رهبران ایرانی تسلیم شرم‌آوری محسوب می‌شود که حاضر به تن‌دادن به آن نیستند.

 

از زمان انتخاب ابراهیم رئیسی در سال ۲۰۲۱ (و پس از ممانعت از کاندیداتوری تمام نامزدهای میانه‌رو) تندرویان تمام بازوهای حکومتی را به دست گرفتند. رهبر ایران نیز هیچ‌گاه تمایل چندانی به مذاکره با غرب نداشت. خروج ترامپ از برجام نیز حجت آشکاری بر حقانیت رهبری ایران محسوب می‌شد. راز زیمت، از مؤسسه مطالعات امنیت ملی (یک اندیشکده اسرائیلی) می‌گوید: «رهبر ایران پس از این اتفاق گفت: گفته بودم که نباید به امریکاییان اعتماد کنید. ما برای رفع تحریم‌ها آمادگی کافی را پیدا کرده بودیم... اما در نهایت این امریکاییان بودند که توافق را نقض کردند. متقاعدم کنید که چرا باید یک بار دیگر اشتباه مشابه را تکرار کنم؟»

 

به علاوه رهبران ایران بر این باورند که «اقتصادی مقاومتی» بنا کرده‌اند که می‌تواند در برابر تحریم‌های درازمدت تاب بیاورد. آنها به ارزش کاهشی ریال و تورم سرسام‌آور اهمیتی نمی‌دهند: گمان حکومت ایران این است که چین و روسیه می‌توانند او را سرپا نگه دارند. ایران در سال ۲۰۲۱ قرارداد ۲۵ ساله «مشارکتی استراتژیک» را با چین به امضا رساند. و روابط خود را نیز با روسیه، در طول جنگ این کشور با اوکراین تقویت کرد. آقای قدسی می‌گوید: «آنها می‌خواهند این سیگنال را به غرب ارسال کنند که ما شرکای خود را داریم و به شما نیازی نیست.»

 

اما رابطه با چین، رابطه متعادلی نیست: ایران مقادیر زیادی نفت را، آن هم با قیمتی کمتر، به شرق می‌فرستد؛ اما چین در عوضِ آن، کاری خاصی انجام نمی‌دهد. مقامات ایرانی در باب اینکه قرارداد مشارکت چطور می‌تواند به سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری در چین بینجامد صحبت می‌کردند. اما سال گذشته چینی‌ها تنها ۱۸۵ میلیون دلار سرمایه تزریق کردند. بلافاصله پس از آنکه ترامپ برجام را کنار گذاشت، ایران اعلام کرد که شرکت ملی نفت چین (CNPC) برای جایگزینی توتال، غول انرژی فرانسه، در قراردادی ۵ میلیارد دلاری (جهت توسعه میدان گازی عظیم پارس جنوبی) وارد عمل شده است. اما CNPC یک‌سال بعد از آن، معاهده را کنار گذاشت. و پروژه ناتمام باقی ماند.

 

و حالا روسیه به عنوان بزرگترین سرمایه‌گذار ایران از چین پیشی گرفته است. علاوه بر آنکه این دو کشور برای دورزدن تحریم‌های غربی نیز با یکدیگر همکاری می‌کنند؛ مثلاً از ارزهای خود در برخی تجارت‌های دوجانبه استفاده می‌کنند و سیستم‌های بانکی‌شان به یکدیگر متصل است. تجارت میان این دو از حدود ۱.۵ میلیارد دلار (پیش از آغاز جنگ اوکراین) به لااقل ۲ میلیارد دلار در سال افزایش یافته است. (آمار رسمی هیچ‌یک ازین دو کشور را نمی‌توان قابل استناد دانست.)

 

خلیج انتظارات

 

با این وجود عطف به محدودیت‌هایی که دو کشور از قِبَل تحریم‌های خود دارند، پیشنهادات‌شان به یکدیگر نیز کم‌شمار است. صحبت از افزایش تجارت تا حد ۱۰ میلیارد دلار در سال (آنطور که آقای رئیسی در سال گذشته وعده داد) با توجه به اقتصاد ضعیف این کشورها، یحتمل وعده‌ای خیالی‌ست (ضمن آنکه این دو کشور به صادرات محصولاتی مشابه تمایل دارند). سرمایه‌گذاری نیز بعید است که افزایش پیدا کند. و این دو در حال تبدیل‌شدن به رقبای یکدیگر در بازارهای انرژی هستند؛ جایی که هر دو به دنبال عرضه نفت (آن هم با تخفیف) به خریداران آسیایی هستند.

 

در یکی از سخنرانی‌های اخیر، یکی از دانشگاهیان که طرفدار حکومت بود، دیدگاه دولت را در مورد تنگناهای اقتصادی بیان کرد. او گفت که ایران «هر قطره نفتی را که تولید کند، می‌فروشد» و درآمد بیشتری کسب می‌کند. [و ایران این کار را علی‌رغم تخفیف‌هایی که باید به دلیل تحریم‌ها ارائه شود، انجام می‌دهد.]

 

این‌ها همه درست. اما این مهم برخی جنبه‌های حائز اهمیت را حذف می‌کند: ایران هر قطره‌ی نفتی را می‌فروشد، به این دلیل که تولیدش از سال ۲۰۱۷ تقریباً نصف شده است... یعنی از ۴ میلیون بشکه در روز به ۲.۵ میلیون بشکه در روز کاهش یافته است. و تنها دلیل افزایش درآمدش ازین طریق این است که قیمت متوسط نفت در سال ۲۰۲۲، ۱۰۰ برابر بیشتر از ۵ سال پیش بوده است. به عبارت دیگر تحریم‌ها تولید ایران را به شدت کاهش داده و به همین دلیل هم سالانه ده‌ها میلیارد درآمد برای این کشور به همراه داشته. بدتر آنکه پاره‌ای از درآمدهای ایران نه به صورت نقدی، بلکه از طریق طرحی مبادلاتی با چین به دست می‌آیند... بدین معنا که درآمد صادراتی، هیچ کمکی به تقویت ریال نمی‌کند.

 

اما با این وجود، هزینه اقتصادی هرقدر هم که باشد، زمان رسیدن به «نقطه بی‌بازگشت هسته‌ای» روز‌به‌روز کوتاه‌تر می‌شود. تا حدی که در حال حاضر لااقل ۷۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده با خلوص ۶۰ درصدی جمع‌آوری شده است. بررسی‌های آژانس نیز نشان داده که ۸۳.۷ درصد اورانیوم غنی‌شده در زراخانه‌های این کشور وجود دارد؛ یعنی تنها کسری کمتر از ۹۰ درصدی که برای ساخت بمب لازم است. دیپلمات‌ها تخمین می‌زنند که هنوز مقدار اورانیومی که ایران با این خلوص جمع‌آوری کرده، خیلی زیاد نیست. اما به طور قطع هم نمی‌توان به هیچ چیز اذعان داشت: چرا که ایران نظارت آژانس بر تأسیسات هسته‌ای خویش را به شدت محدود کرده است. کالین کال، از مقامات امریکایی، بر این باور است که ایران می‌تواند ظرف تنها ۱۲ روز مواد شکاف‌پذیر کافی برای ساخت یک سلاح را فراهم آورد.

 

انجام این کار در حال حاضر بعید به نظر می‌رسد. ایران گرچه در بحث غنی‌سازی تسلط کافی را دارد؛ اما فاقد تخصص لازم برای تبدیل اورانیوم غنی‌شده به کلاهک و نصب آن بر روی موشک است. با این حال این کشور در این حیطه نیز به طور مدام در حال پیشرفت است. ایران برنامه فعالی در ساخت موشک‌های بالستیک دارد و در سال‌های اخیر از سلاح‌هایی با برد بیشتر رونمایی کرده است.

 

این وقایع گزینه‌های بدی را فراروی جهان قرار می‌دهد: یکی ادامه دیپلماسی است. اما اگر ایران می‌خواست به برجام برگردد تا الان باید این کار را انجام می‌داد. گزینه دیگر توافقی با نرمش کمتر است... به این گزینه می‌توان عنوان «برجام منهای» داد؛ گزینه‌ای که در آن ایران حاضر به پذیرش محدودیت‌های گسترده‌تر در برنامه هسته‌ای خود نمی‌شود... اما موافقت می‌کند که اورانیوم را تا حد تسلیحاتی پالایش نکند و در عوض گاهی هم به آژانس اجازه نظارت بدهد (که آن هم در عوض کاهش پاره‌ای دیگر از تحریم‌ها قابل تحقق است).

 

ایده‌ای که برای برخی سیاستگذاران اروپایی جذاب محسوب می‌شود. اما برای اسرائیل و عربستان سعودی گزینه مطلوبی نیست؛ چرا که فاصله ایران را با نقطه بی‌بازگشت هسته‌ای کم‌و‌کمتر می‌کند. ایده‌ای که در واشنگتن نیز غوغا به پا می‌کند: چرا که این طریق به جای توافقی «دورمدت و قدرتمند» به توافقی کوتاه‌تر و ضعیف‌تر بسنده می‌کند. گذشته از اینکه معلوم هم نیست ایران به این موضوع علاقه‌ای دارد یا نه.

 

گزینه دوم حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران است. گزینه‌ای که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، بالغ بر یک‌دهه است که تهدید به انجامش می‌کند. همچنان که نتانیاهو صراحتاً اعلام کرده که امریکا نیز در صورت رسیدن به چنین نتیجه‌ای می‌تواند دست به حمله بزند.

 

این امر به طور انکارناپذیری باعث عقب‌گرد ایران در بحث هسته‌ای می‌شود. بسیاری تحلیلگران بر این باورند که آسیب واردشده از حمله اسرائیل به تأسیسات ایران در بازه‌ای ۶ ماهه قابل ترمیم است. آقای زیمت با اشاره به دو برنامه هسته‌ای ایران که با حملات اسرائیل متوقف شد، می‌گوید: «این دیگر بحث عراق ۱۹۸۱ یا رآکتور روسیه نیست.»

 

حمله امریکا می‌تواند لطمات بیشتر بار آورد؛ اما حتی آن را هم می‌توان خنثی کرد... و چه‌بسا چنین حمله‌ای در وهله نخست، منطق داشتن سلاح هسته‌ای را در ایران تقویت نیز بکند. ایران دارد برنامه‌ای هسته‌ای را دنبال می‌کند که هزینه‌هایی هنگفت دارد... برنامه‌ای که بقای حکومت این کشور را تضمین می‌کند. حمله یک یا دو تا از بزرگترین دشمنان این حکومت تنها کارکردی که دارد این است که سیاستگذاران را بیشتر متقاعد می‌کند که به بازدارنده‌ای هسته‌ای نیاز دارند.

 

حتی ایرانیان معترض داخل کشور نیز از این واهمه دارند که یک حمله باعث شود کشورشان مورد تعرض قرار گیرد. کیست که دلش بخواهد بمب‌هایی بر فراز وطن‌اش فرود آیند. کما اینکه ترور قاسم سلیمانی نیز موج وسیعی از مردم را به خیابان‌ها کشاند. و کارزار طولانی خرابکاری اسرائیل و ترور دانشمند ارشد هسته‌ای ایران در سال ۲۰۲۰ باز هم سیلی از اعتراضات گسترده را از سوی همین مردم در پی داشت.

 

پس از آن بحث تلافی از جانب ایران مطرح می‌شود. این کشور احتمالاً از طریق نیروهای نیابتی خود در لبنان و سوریه به اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس حمله خواهد کرد. برخی سعودیان فکر می‌کنند که کشورشان تنها ازین حمله دندان‌قروچه کرده و رنج‌هایش را فرو خواهد خورد... اما این دیدگاه نیز در حوزه پادشاهی این کشور دیدگاهی نیست که همگان بر سرش توافق داشته باشند. در این ممالک بیش از همه این بیم وجود دارد که حمله برق‌آسای ایران به شهرت این حوزه به عنوان واحه‌ای از ثبات آسیب وارد کند. تا حدی که برخی مقامات منطقه‌ای حتی در پی منصرف‌ساختن اسرائیلیان از انجام حمله بوده‌اند.

 

و اینجاست که گزینه سوم مطرح می‌شود: وضعیت موجود. با وجود تمامی پیشرفت‌های ایران، این کشور هنوز یک یا دو سال تا توانایی ساخت و تحویل سلاح‌های هسته‌ای فاصله دارد. و با وجود سرعتی که در غنی‌سازی اورانیوم تا حد ساخت بمب دارد، هنوز  قادر به ساخت «بمبی خالص» نیست. و این بمب چندان خاصیت بازدارندگی ندارد. هنوز مانده است که این کشور دارای زرادخانه‌ای کاربردی شود.

 

به علاوه حکومت این کشور علی‌رغم اعتراضاتی که در خود دارد، قصدش خودزنی نیست. او می‌داند که در صورت استفاده از سلاح هسته‌ای، خود را در معرض واکنش‌های شدیدتر امریکا و اسرائیل و دیگر قدرت‌ها قرار می‌دهد. البته که این نکته آسایش چندانی را برای اسرائیل و عربستان‌سعودی فراهم نمی‌آورد. اینجاست که راه‌حل دیگری پیشنهاد می‌شود: اگر برنامه هسته‌ای ایران را نمی‌توان از راه دیپلماسی یا نیروی هسته‌ای متوقف کرد، منطق بازدارندگی شاید راه‌گشا باشد. و این مانع، شامل تلاش‌های بیشتری می‌شود که برای تحت فشار قراردادن حکومت این کشور، آن هم از طریق تحریم‌ها و ممانعت از فعالیت‌های هسته‌ای، ولو با اقداماتی خرابکارانه انجام‌پذیر است.

 

و هیچ‌یک ازین گزینه‌ها خوب و کارآمد نیستند. بلکه تنها تأکیدی مجددند بر بی‌پروایی ترامپ در انصراف از توافقی که به زعم عده‌ای چندان کامل نبود. و این بن‌بست، ریشه تمام نگرانی‌های فزاینده خلیج‌فارس است... همان بن‌بستی که باعث می‌شود عربستان‌سعودی برای کاهش تنش‌هایش با ایران، دست به دامان چین شود.

 

غرق در وحشت

 

 

لااقل یک دهه می‌شود که سعودی‌ها در رابطه با امریکا احساس امنیت نمی‌کنند. آنها حمایت باراک اوباما از بهار عربی را نادرست پنداشته و با تلاش‌های او برای مذاکره با ایران مخالفت می‌کردند. ترامپ برخورد گرم‌تری با ایشان داشت؛ اما زمانی که تأسیسات نفتی عربستان‌سعودی در سال ۲۰۱۹ توسط پهپادهای ساخت ایران مورد حمله قرار گرفت، عکس‌العمل درخور توجهی نشان نداد. پس از آن هم بایدنی روی کار آمد که عربستان‌سعودی را «منحوس» خطاب می‌کرد. کنگره سال‌هاست که در صدد جلوگیری از فروش تسلیحات به عربستان‌سعودی است.

 

اگر قوی‌ترین شریک شما غیرقابل اعتماد باشد و بزرگ‌ترین دشمن‌تان، تهدیدکننده... کاملاً طبیعی است که رویکردتان محتاط و محافظتی باشد. سعودیان به جای تحریک ایران، به دنبال راه‌هایی برای آرام‌سازی این کشورند... مغازه‌داری را فرض بگیرید که برای حفاظت از داروندارش به رئیس اوباش محلی باج می‌دهد. همچنین که آنها به دنبال جذب چین به ایفای نقشی دیپلماتیک‌تر هستند. اگر ایران به پیشبرد برنامه هسته‌ای خویش ادامه دهد، سعودیان امید دارند که بتوانند چین را متقاعد کنند که از نفوذ اقتصادی خویش برای کمک به مهار این حکومت استفاده کند.

 

با این حال در صورت شکست این بازی و عدم تمایل چین به همکاری، سیاستگذاران سعودی، چین را جایگزینی برای امریکا نمی‌دانند: کسی انتظار ندارد ارتش آزادی‌بخش خلق، درست در زمانی که امنیت خلیج‌فارس در معرض تهدید است، کاری برای نجات انجام دهد. سعودی‌ها در میان تمام ناامیدی‌هاشان مطلقاً مشتاق آن نیستند که ارتباط خود را با امریکا قطع کنند. یک دیپلمات آسیایی، کشورهای حوزه خلیج‌فارس را به سنگاپور تشبیه کرده است؛ کشوری که روابط اقتصادی قدرتمندی با چین دارد، اما کماکان برای امنیت خویش به امریکا چشم دوخته است.

 

در ۱۴ مارس، عربستان‌سعودی قراردادی ۳۷ میلیارد دلاری با بوئینگ بست. قراردادی برای خرید ۷۲ فروند از ۷۸۷ دریم‌لاینزی که برای یک خط هوایی جدید (که توسط صندوق سرمایه‌گذاری اصلی عربستان‌سعودی تأسیس شده بود) بسته شده بود. مقامات معتقدند که این معامله، صرفاً قراردادی تجاری نیست. چرا که امید دارند که بدین ترتیب نقش پادشاهی‌شان را در واشنگتن نیز قوت بیشتری ببخشند.

 

همچنین عربستان‌سعودی درها را برای عادی‌سازی نهایی روابط با اسرائیل باز خواهد گذاشت. موضوعی که شاید در کوتاه‌مدت تصورش سخت باشد. اسرائیل ماه‌هاست که به سبب اعترضات گسترده علیه دولت راست افراطی فلج شده است. و شمار فلسطینیانی که توسط نیروهای اسرائیلی در کرانه باختری کشته شده‌اند رو به افزایش است. دیپلمات‌های اسرائیلی و سعودی هر دو بر این باورند که شرایط برای عادی‌سازی روابط به هیچ‌وجه مناسب نیست. اما توافق با ایران هم به این معنا نیست که سعودیان روابط امنیتی نوپای خود با اسرائیل را کنار گذاشته‌اند... همان‌طور که این معنا را نمی‌رساند که از امریکا به عنوان تأثیرگذارترین قدرت خارجی در منطقه چشم‌پوشی می‌کنند.

 

و همه اینها در تطابق با روحیه تنش‌زدایی گسترده‌ای است که در منطقه‌ای سرشار از جنگ و ناآرامی‌های داخلی وجود دارد. اسد، دیکتاتور سوری، در حال بهبود روابط خویش با همسایگان است... همسایگانی که دیگر امید خود را به سرنگونی او از دست داده‌اند. ترکیه در تلاش است روابط خود را با مصر و کشورهای خلیج‌فارس ترمیم کند. قطر هم که در حال رفع اختلافات خویش با مصر و عربستان‌سعودی است.

 

حال‌و‌هوای تازه برای امریکاییان مساعد به نظر می‌رسد. بایدن درگیر جنگ در اروپا و رقابت با چین است. یکی از کارکنان کنگره می‌گوید: «مشاوران او تنها می‌خواهند خاورمیانه را دور از میز رئیس‌جمهور نگهدارند. بنابراین هر اتفاقی که به کاهش تنش‌ها در این محدوده بینجامد به نفع امریکاست.»

 

اینکه چین، نقش امریکا را به عنوان دلال منطقه‌ای غصب کرده، چندان نگران‌کننده نیست. به گفته یک مقام امریکایی، ما نمی‌توانستیم به این توافق ورود کنیم... زیرا که با ایران رابطه دیپلماتیک نداریم.

 

به علاوه، همان‌طور که شاهزاه فیصل بن‌فرحان، وزیرخارجه عربستان‌سعودی اشاره کرده، توافق عربستان و ایران «راه‌حلی برای تمام اختلافات برجسته» نیست. برنامه هسته‌ای ایران هنوز هم موضوع مهمی است. اگر قرار باشد ایران کشوری نزدیک به آستانه هسته‌ای باشد، کشورهایی مانند عربستان‌سعودی احساس ناامنی خواهند داشت. شاید امریکا در حال حاضر راه‌حلی برای این موضوع در اختیار نداشته باشد؛ اما ناراحت‌کننده‌تر این است که چین حتی به دنبال چنین راه‌حلی هم نیست.

 

 

منبع خبر : اکونومیست
منبع: اکونومیست
ارسال نظر
captcha
captcha
پربازدیدترین ویدیوها
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

دادگاه لاهه حکم جلب صادر کرد | نتانیاهو بازداشت می‌شود؟!

چقدر از قطعی برق به خاطر استخراج بیت‌کوین است؟

جزئیات دیدار رئیس جمهور با وزیر خارجه سوریه | پزشکیان: ایران دست از حمایت از دوستان خود برنخواهد داشت

برنامه سپاه تا ۴ سال آینده رسیدن به مدار ۳۶هزار کیلومتری زمین است

قطعنامه حقوق بشری کانادا علیه ایران به تصویب رسید

توصیه می‌کنم کشورهای اروپایی از فرصت گفتگویی که دولت چهاردهم ایجاد کرده، استفاده کنند

گفتگوی تلفنی عراقچی با وزرای خارجه کشورهای عضو شورای حکام آژانس

اوکراین برای نخستین بار با موشک دوربرد بریتانیایی «سایه طوفان» خاک روسیه را هدف قرار داد

آمریکا پیش‌نویس قطعنامه آتش‌بس غزه را وتو کرد

شیخ نعیم قاسم: حزب‌الله بر اساس ۲ مسیر میدان و مذاکره عمل می‌کند

رهبری شخصا به دکتر پزشکیان فرمودند با اصلاح قانون تابعیت قهری موافق هستم

مین‌گذاری بایدن سر راه ترامپ در اوکراین

گیر رسایی به ظریف، پچ‌پچ افزایش قیمت انرژی و تجمع معلمان در بهارستان

کلینیک ترک بی‌حجابی به کجا رسید

پیشنهاد سردبیر
زندگی